لعل لب یار
ای که از خال لبت این همه دادست به پا
وی که از لعل لبت این همه شوراست به پا
هیچ دانی که در این شهر بتان می شکنند
ای که از زلف تو صد چوبه ِی دار است به پا
خبرت هست که با تیغ دو ابروی غمین
جوی خون صدهزاران بیقرار است به پا
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 11:4 توسط علی
|