عصر عاشورا و زینب(س)
آندم که دختر زهرا نوا نمود
رويش به يثربُ از کربلا نمود
با نای پر زغصه صدا زد محمدا
رحمت زحق تُراست،خدا مقتدا نمود
اينک ببين حسين تو افتاده بر زمين
عريان و قطعه،قطعه بدن بر خدا نمود
وای از مصيبت عظمي که دختران
گشته اسير دست ستم،اشقيا نمود
آرم شکايتی به تو يا جد مصطفی
حتی شکايتی که بر علی مرتضا نمود
بر مادرم شکایت از این جور میبرم
یا باید گلایه به حمزهی غم مبتلا نمود
آه ای محمدا اینک حسین تو افتاده روی خاک
برجسم پاره پارهي او باد صبا نمود
این کشتهی دست زنازادگان ببین
گویی رسول خدا باز هجرت دنیای ما نمود
+ نوشته شده در یکشنبه ششم دی ۱۳۸۸ ساعت 17:16 توسط علی
|